from
stringclasses
23 values
text
stringlengths
3
4.12k
اَميرعلى قِ
‏بعضی ها اینقدر خوبند که اگه باهاشون بد بشی فقط خودت ضرر کردی . @amiralichannel
اَميرعلى قِ
صحبت هاي دكتر افشار سليماني در مورد تمسخر جيبوتي
اَميرعلى قِ
لذّت دنیا، داشتنِ کسى ست که دوست داشتن را بلد است؛ به همین سادگى این روزها گفتن دوستت دارم! آنقدر ساده است که میشود آنرا از هر رهگذری شنید! اما فهمش... یکی از سخت ترین کارهای دنیاست سخت است اما زیبا! زیباست برای اطمینان خاطر یک عمر زندگی تا بفهمی و بفهمانی... هر دوره گردی "لیلی" نیست.. هررهگذری"مجنون".. و تو شریک زندگی هر کس نخواهی شد! تا بفهمی و بفهمانی.. اگر کسی آمد و هم نشینت شد در چشمانش باید رد آسمان، رد خدا باشد و باید برایش از"من" گذشت تا به "ما" رسید.. #فریدون_مشیری @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
من چیزى از عشق مان به کسى نگفته ام ! آنها تو را هنگامى که در اشک هاى چشمم تن مى شسته اى دیده اند ... #نزار_قبانی @amiralichannel
اَميرعلى قِ
روز عجيبي بود امروز با هدي.. از بحث و نقد راجع به عكاسي بگير تا خود عكاسي..
اَميرعلى قِ
در سى سالگى هم طنین صدای کسی که تو را به "نام کوچکت" بخواند و پشت هر بار که صدایت می‌کند "عزیزم" بگذارد می‌تواند عاشق‌ات کند. و تو بعد از تمام شدن حرفهایش دختربچه‌ی هجده ساله‌ای می‌شوی که دوست دارد بال در بیاورد از شوقِ عاشقی. در سى سالگی هم می‌شود آن‌قدر عاشقی‌ات پرهیجان باشد که خاطره‌ی گرفتن دست گرم مردانه‌اش را در سرمای زمستان روزی چند بار به تکرار بنشینی در سى سالگی هم آن جوانه‌ی کوچکِ روئیده در جانت می‌تواند قد بکشد و تو را سبز کند. در سى سالگی به بلوغ عاشقی می‌رسی. درست مثل دخترهای هجده ساله با گونه‌هایی سرخ‌شده به خاطر اولین بوسه‌ی نشسته بر پیشانی (ناشناس) @amiralichannel
اَميرعلى قِ
️ در میان روزها از "روز دوم" بدم می آید.. روز دوم بی رحم ترین روز است. با هیچ کس شوخی ندارد. در روز دوم همه چیز منطقی ست. حقایق آشکار است و به هیچ وجه نمی توان سر خود شیره مالید ... مثلا روز اول مهر همیشه روز خوبی بود. آغاز مدرسه بود و خوشحال بودیم اما امان از روز دوم تازه می فهمیدیم تابستان تمام شده است ... یا مثلا روز دوم بازگشت از سفر روز اول خستگی در می کنیم حمام مى رويم اما روز دوم تازه می فهمیم که سفر تمام شده طبیعت، بگو بخند با دوستان و عشق و حال تمام شده است ... هرگاه مادربزرگ نزد ما می آمد و یک هفته می ماند وقتی که برمی گشت ناراحت می شدیم اما روز دوم تازه می فهمیدیم که "مادر بزرگ رفت" یعنی چه؟ یا وقتی کسی از دنیا می رود روز اول خدا بیامرز است و روز دوم عزیز از دست رفته ! و اما جدایی روز اول شوکه ایم و شاید حتی خوشحال باشیم که زندگی جدیدی در راه است ... تیریپ مجردی و عشق و حال ور می داریم اما دریغ از روز دوم! تازه می فهمیم کسی رفته! تازه می فهمیم حال مان خوب نیست. تازه می فهمیم تنهایی بد است ... باید روز دوم را خوابید.. باید روز دوم را خورد، باید روز دوم را مرد.. #کیومرث_مرزبان @amiralichannel
اَميرعلى قِ
هر روز انرژی زیادی صرف می کنم تا باورم نشود رفته ای مثلا هر روز رو به آینه می ایستم رژ قرمز میزنم تا پر رنگ تر ببوسمت.. لبخند هایم را گول می زنم و وقتی نگاهم، به جای خالی دست هایت روی شانه هایم می افتد بغض هایم را تهدید میکنم که اگر بشکنند دیگر هیچوقت بر نمیگردی.. هر روز.. کفش هایم را میپوشم.. و به خودم قول میدهم امروز تورا. ببینم! هرشب.. به تو شب بخیر میگویم و تظاهر میکنم سرباز برنگشته ی جنگی هستی که هنوز تمام نشده که دوستم داری.. که جیب سمت چپ سینه ات عکس کوچکم را بغل کرده است.. بعد باور هایم را میگذارم زیر بالشم غلت میزنم تا گریه هایم را نشنوی به كسي نگو مخاطب شعر های غمگین من تویی! شرم دارم زنی بفهمد مرا در آغوش گرفته ای و عاشقم نشدی! اهورا_فروزان @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
من ژوليت هستم بيست و سه ساله يک بار طعم عشق را چشيده ام مزه تلخ قهوه سياه مي داد تپش قلبم را تند کرد بدن زنده ام را ديوانه حواسم را به هم ريخت و رفت من ژوليت هستم ايستاده در مهتابي با حسي از تعليق ضجه مي زنم که بازگرد ندا در مي دهم که بازگرد لب هايم را مي گزم خونشان را در مي آورم و او بازنگشته است من ژوليت هستم هزار ساله و هنوز زنده ام هالينا پوشوياتوسکا @amiralichannel
اَميرعلى قِ
مرد وقتی عاشق زنی می‌شود در دل خود پنهانش می‌کند مبادا که دیگران او را بدزدند، اما زن وقتی عاشق شد آن را جار می‌زند تا کسی برای نزدیک شدن به آن مرد تلاش نکند. مرد به خاطر یک عقیده هرکسی را قربانی می‌کند و زن به خاطر یک نفر هر عقیده‌ای را. مرد عقل است و زن قلب... به همین خاطر در هر رابطه‌ای زن بیشتر از مرد اذیت می‌شود.. | ناشناس | @amiralichannel
اَميرعلى قِ
از روزايي كه بهم خوش ميگذره ميترسم، مثل فيلمايي ان كه وسطاش همه چي عاليه.. ميدوني كه حتي اگه قراره خوب تموم شه همه چي باز يه سري مشكلات تو راهه.. از روزايي كه توش زياد ميخوابم هم ميترسم، از اينكه بدونم يه شب تا صبح قراره فكرام ديوونم كنن.. . اميرعلي ق
اَميرعلى قِ
رویاهاتو محکم بچسب واسه این که اگه رویاها بمیرن زنده‌گی عین مرغ شکسته بالی می شه که دیگه مگه پروازو خواب ببینه. رویاهاتو محکم بچسب واسه این که اگه رویاهات از دس برن زنده‌گی عین بیابون ِ برهوتی می شه که برفا توش یخ زده باشن. #لنگستن_هیوز ترجمه #احمدشاملو @amiralichannel
اَميرعلى قِ
خستگىِ اين روزهاي تكراري حتي با خواب هم از تن آدم نميرود چون روح خسته باشد خوشي ها مرز عميقي با انسان ايجاد ميكنند .... #حسام_جليلي @amiralichannel
اَميرعلى قِ
اگر انسانِ نخستین بودم برای گفتن از عشق لب های تو را بر دیوار غار نقاشی می کردم. برای محبت، دستانت را و برای زیبایی، موهایت را ... برای جنگ، برای جنگ حتما چشمانت را می کشیدم. قرن ها بعد شاید گوشه ی همین غار باستان شناسی اجداد گوش ماهی ها را کشف می کرد _ جمجمه ی مردی که صدای تو در آن می پیچید _ ولی باور کن هیچوقت نخواهند فهمید آتش اختراع مردی ست که شب ها برای تصویر تو بر دیوار غار دلتنگ می شد. حسین غلامی خواه @amiralichannel
اَميرعلى قِ
ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ نمی دانم ﭼﺮﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻦ، ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺁﻣﺪﻥ...! #ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ_ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭﯼ @amiralichannel
اَميرعلى قِ
دلم برا جاده چالوسو ترافيك متل قو و شمال باروني يكذره شده..
اَميرعلى قِ
گاهي اوقات چيزی به اسم استراحت نياز است يك استراحت طولانی يك فكر آزاد يك زندگی بدون دغدغه گاهي نياز است از هر چه هست دل بكنـی و خودت را به دست باد بسـپاری گاهی اوقات يك نفس عميق لازم است جايی دور.. جايی كه فقط دوست داشتنی هايت باشنـد جايی كه اگر كسی هم خواست باشد دوست داشتنی هايت باشد گاهی يك خواب بدون استـرس لازم است گاهی، زندگی لازم است.. [ #بهاره_حصاري ] @amiralichannel
اَميرعلى قِ
تو ماه را بیشتر از همه دوست می‌داشتی و حالا ماه هر شب تو را به یاد من می‌آورد می‌خواهم فراموش‌ات کنم اما این ماه با هیچ دستمالی از پنجره‌ها پاک نمی‌شود #رسول_یونان @amiralichannel
اَميرعلى قِ
هربار در یک رابطه شکست می خوریم ، افسرده و خشمگین شده و سخنانی مانند : " دیگر نمی توانم به کسی اعتماد کنم ! " " زندگی چقدر پوچ است ! " " هرگز اجازه نمی دهم کسی اینکار را دوباره با من انجام دهد ! " را بارها از ذهن می گذرانیم .. ولی ؛ وجه بدتر داستان این است که چون ما ، برای شروع ارتباط های جدید، به خودمان فرصت رسیدگی و التیام دردهای درونی مان را نمی دهیم، این شکست ها را دوباره و دوباره تجربه خواهیم کرد... #دبی_فورد @amiralichannel
اَميرعلى قِ
باید کسی را پیدا کنم دوستم داشته باشد آنقدر که یکی از این شبهای لعنتی ! آغوشش را برای من و یک دنیا خستگی بگشاید هیچ نگوید... هیچ نپرسد... #نزار_قبانی @amiralichannel
اَميرعلى قِ
آدم ها به اندازه ي سوال هاشون بزرگن.. از ديركتي كه اين رفيق بهم داد بسيار خوشحال شدم، تو سوال هاش هرچيزي بود جز سوال در مورد دوربين و لنز.
اَميرعلى قِ
دختری کنار پنجره آمده است چهره اش معمولی ست زیبایی خاصی ندارد از سایه اش به هنگام رقص هم می شود فهمید که از اندام خوش تراش چیزی نصیبش نشده چشم هایش از دور بی هیچ حسی یادآور تکرار است موهایش فقط محض زنانگی شانه خورده اند او را دوست ندارم اما نگاهش می کنم هر شب .. مثل او زیاد دیده ام در شهر مثل او زیاد پیدا می شود .. اندازه ی تمام پنجره های شهر معمولی معمولی یک بار هم اشتباه کردم به خانه شان زنگ زدم گوشی را برداشت خودش بود صدایی خش دار .. مردانه .. مردانه .. هیچ ظرافتی ندارد این همسایه ولی نمی توانم دست از تماشای او بردارم چیزی ناشناخته مرا به او مشغول کرده دلم می خواهد همه ی کارهایم را کنار بگذارم و ببینمش از همین جا .. هر شب .. همیشه .. حتی زمانی که دو صفحه مانده تا خواندن کتاب هایی که هدیه گرفته ام تمام شود اما شک ندارم تا بفهمد کسی حواسش به اوست زیبا خواهد شد خوش تراش .. ظریف .. نه نمی گذارم بو ببرد معشوقه بودن شغل خوبی نیست همان طور که عاشق بودن درآمدی ندارد بی علاقه دوست داشتن .. یا علاقه داشتن .. بی دوست داشتن من دلم می خواهد همینطور پیر شویم هر دو بی آن که پنجره ها زیر بار صبح آشنایی بروند دوست دارم همیشه بین تخت من و تخت او یک خیابان پهن عبور کرده باشد و ماشین ها هر روز با بوق هاشان یادآوری کنند این فاصله خوب است خوب است خوب است! و مثل تمام آن کتاب هایی که تمامشان نکردم اندازه ی دو صفحه از او مانده باشد من از نتیجه گرفتن های ته داستان ها بیزارم از فهمیدن چیزی که مرا به او مشغول کرده دختری که مثل او زیاد پیدا می شود .. [ رسول ادهمی ] @amiralichannel
اَميرعلى قِ
چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تنِ کسی را که دوست داشته از یاد ببرد... و چه قدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟! #آنا_گاوالدا @amiralichannel
اَميرعلى قِ
رفيق جان، نميدونم اهل كجايي اسمت چي هست اما عجيب با ساز و آوازت حالمو خوب كردي..
اَميرعلى قِ
هنوزم چشمای تو مثل شبای پر ستارست هنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوبارست هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی میلرزه هنوزم با تو نشستن به همه دنیا میرزه اما افسوس تورو خواستن دیگه دیره دیگه دیره ولی افسوس با نخواستن دلم آروم نمیگیره نمیگیره تا گلی از سر ایوون تو پژمرد و فرو ریخت شبنمی سر زده از گوشه چشمان من آویخت دوری بین من و تو دوری ماهی و دریاست دوری بین من و تو دوری باغ و تماشاست اما افسوس تورو خواستن دیگه دیره دیگه دیره ولی افسوس با نخواستن دلم آروم نمیگیره نمیگیره @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
ماندن "مرد" می خواهد. می شود زن بود و مرد بود، می شود مرد بود و مرد نبود. مردانگی به عاقل بودن نیست. پشتِ کسی که آمده ای و اهلی اش کرده ای را دم به دقیقه خالی نکردن "مرد" می خواهد. مردانگی به منطقی بودن نیست. عشق و عاشقی کردن "مرد" می خواهد. احساس امنیت "مرد" می خواهد. شانه شدن برای بهانه ها و دلشوره ها و دلتنگی های...، آخ دلتنگی هایش... دلتنگی... شانه شدن برای دلتنگی های زنی که دوستت دارد "مرد" می خواهد. مردانگی به موهای سفید کنار شقیقه ها نیست. مردانگی اصلا به به مرد بودن نیست! ماندن "مرد" می خواهد. ساختن "مرد" می خواهد. بودن "مرد" می خواهد... بدبختانه تمام خوشبختی های کوچک و ساده ی دنیا "مرد" می خواهد، و از همین رو کار جهان رو به خوشبختی نیست! #مهدیه_لطیفی @amiralichannel
اَميرعلى قِ
بعد از رفتنت نسبت به هر چیزی دلهره دارم! به باز شدن در زنگ تلفن پیامک گوشی صدای آشنا نم باران راه همیشگی دلهره هایی که هیچ کدامشان تو نیستی.. #مریم_قهرمانلو @amiralichannel
اَميرعلى قِ
تولدت مبارك اميرعلي ق
اَميرعلى قِ
از ديشب بعد ساعت دوازده تلگرامم، اس ام اس هام اينستام همه جا شده پر از تبريكاي پرمهر شما، اين قضيه هنوز هم ادامه داره و من از شما خيلي ممنونم.. نه فقط به خاطر اونها به خاطر تمام خوبي هاتون اينكه من رو دنبال كردين تو تمام اين چند ماه، و اينكه هستين و انرژي دادين هميشه به من. يك دنيا ممنون رفقا ❤️
اَميرعلى قِ
به ساعت نگاه کردم. شش و بیست دقیقه صبح بود. دوباره خوابیدم. بعد پاشدم. به ساعت نگاه کردم. شش و بیست دقیقه صبح بود. فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه. حتماً دفعه ی اول اشتباه دیده ام. خوابیدم. وقتی پاشدم. هوا روشن بود ولی ساعت باز هم شش و بیست دقیقه صبح بود. سراسیمه پا شدم. باورم نمی شد که ساعت مرده باشد. به این کارها عادت نداشت. من هم توقع نداشتم. آدم ها هم مثل ساعت ها هستند. بعضی ها کنارمان هستند مثل ساعت. مرتب، همیشگی. آنقدر صبور دورت می چرخند که چرخیدنشان را حس نمی کنی. بودنشان برایت بی اهمیت می شود. همینطور بی ادعا می چرخند. بی آنکه بگویند باطری شان دارد تمام می شود. بعد یکهو روشنی روز خبر می دهد که او دیگر نیست. قدر این آدم ها را باید بدانیم، قبل از شش و بیست دقیقه.. @amiralichannel
اَميرعلى قِ
بعضی چیزهارا باید سروقت خودش داشته باشی ، وقتش که بگذرد دیگر بود و نبودش برایت فرقی نمیکند چون به نبودنش عادت کرده ای و یاد گرفته ای چگونه بدون اینکه داشته باشی أش ، زندگی کنی.... بعضی چیزها ، مثل حس ها و تجربه ها ؛ دوره ی خاص خودش را دارد ‌‌.. مثلأ یک دوره ای آدم دوست دارد عاشق باشد ...مثل خیلی های دیگر کادو بخرد ، ذوق کند ، برای کسی مهم باشد... وقتی نیست ، زمانش که بگذرد دیگر فایده ای ندارد...کم کم به تنها بودن میان جمعیت بزرگ دو نفره ها عادت میکنی و یاد میگیری تنهایی حال خودت را خوب کنی اینکه میگویند عشق تاریخ مصرف ندارد و پیروجوان نمی شناسد ، درست... اما عاشق شدن در بیست سالگی با عاشق شدن در چهل سالگی قابل مقایسه است !؟! آدم یک چیزهایی را سر وقت خودش باید داشته باشد وقتی سرزنده و شاد است وقتی جوان است یک چیزهایی مثل عشق و حس و حال عاشقی وقتش که بگذرد ، رنگش خاکستری میشود و شاید هرگز نتوانی تجربه اش کنی ، هرگز .. [ نازنین عابدین پور ] @amiralichannel
اَميرعلى قِ
اومدم اينجا تا رو مجموعه ي جديدم كار كنم.. اما تحت تاثير فضا همش قدم ميزنم.. همش قدم ميزنم. عجيبه، حس اش.. آرامشش.
اَميرعلى قِ
دلتنگی آدم را به خیابان میکشد دلتنگم! و مردم نمیفهمند قدم زدن -گاهی- از گریه کردن غم انگیز تر است! مثل تو که فکر میکردی سیگار کشیدن کار مردانه ای است! دل تنگم! باید تو را به یاد بیاورم به من فکر کن! به نیمه شبی که تورا ندارم! از آدم ها بیشتر از تنهایی میترسم، و فکر میکنم مرگ، با من چه نسبتی دارد؟! _باید تو را به یاد بیاورم زمستان های بی برف بی رحم ترند مثل زنان بی عشق مثل من... که نامت را هم فراموش کرده ام اما هنوز دوستت دارم به من فکر کن... به نیمه شبی زمستانی که سیگارت را رها کنی تا مرا در آغوش بگیری لب هایت را بگذاری روی موهایم... -من اسمت را به یاد نیاورم- و تو فراموش کنی گریه کار مردانه ای نیست قرار است فردا صبح رفتگر ها جسدم را پیدا کنند زنی که از نداشتنت یخ زده و گنجشک ها برایش گریه میکنند به من فکر کن به جنازه ی زخمی زنی که موهایش بوی سیگار میدهد و با ناخن اسمت را روی تنش تراشیده است . #اهورا_فروزان @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
عاشق اگر می شوید، عاشق رفتار آدم ها نشوید. آدم ها گاهی حالشان خوب است، گاهی بد. رفتارشان متأثر از حالشان است. عاشق افکارشان شوید. افکار حتی در بدترین حال آدم ها هم تغییر نمی کند ... @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
مجموعه ي جديد آپلود شد، ممنونم از مريم صوفي عزيز كه براي اين مجموعه به ما امروز كمك ها كرد. Instagram: Amir.ali_gh
اَميرعلى قِ
گمان می کنم هر آدمی باید پشت پنجره ی اتاقش، یک گلدان گل شمعدانی داشته باشد، که هر بار گلهایش خشک می شود و دوباره گل می دهد، یادش بیفتد که روزهای درد هم به پایان می رسند. باید یک شعر داشته باشد که تمام روزها به آواز بخواندش، یک شعر شیرین، برای روزهای کلافگی اش..! باید شب ها از روی تختش بتواند ماه را ببیند، بتواند ستاره ها را بشمارد، تا وقتی سپیده دمید، نگاهش با نگاه خورشید گره بخورد، پلک هایش را باز کند و یادش بیاید چراغ جهان بخاطر او روشن شده است #ناشناس @amiralichannel
اَميرعلى قِ
ممنونم از علي غفوري عزيز به خاطر لطف زيادش به من
اَميرعلى قِ
از صورتت نقاشی کشیده ام همانطور که دلم میخواست باشی حالا چشمهایت فقط مرا می بیند و لبخند همیشگی‌ات لحظه های نبودنت را  می پوشاند فقط مانده ام  هوس بوسیدنت را چه کنم؟ #گیلدا_ایازی @amiralichannel
اَميرعلى قِ
شب که می رسد یادم می آید نیستی سرما اوج میگیرد واژه ها قندیل می بندند وقتی از نبودنت می نویسم آغوشت را ندارم هیچ تن پوشی حریف این سرما نیست راستی که این زمستان بی تو زیادی زمستان است #نرگس_نوروزپور @amiralichannel
اَميرعلى قِ
تو همانی که دلم لک‌ زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دل‌خون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب می‌ماند هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر هر که تعریف کند خواب خوشایندش را مادرم بعد تو هی حال مرا می‌پرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را #عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو به تو اصرار نکرده است فرایندش را قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را #کاظم_بهمن @amiralichannel
اَميرعلى قِ
ايمان مجد، رو يكي از عكسهاي مجموعه ي آخر كار كرده.. به نظرم جالب شده.
اَميرعلى قِ
کج‌خلقی هایم را جدی نگیر خوب درکم ‌کن من از، از دست دادنت از رفتنت از ترک‌ شدن واهمه دارم کمی حواسم را با عشق پرت کن کمی مرا نگاه کن دستانم را بفشار ببین من دوستت دارم کمی درکم کن #هستی_خانی @amiralichannel
اَميرعلى قِ
جمعه ات به خیر هر کجا هستی به یاد من باش من با تو چای نوشیده ام سفرها کرده ام از جنگل... از دریا.. از آغوش تـــو شعرها نوشته ام رو به آسمان آبی پرخاطره از تو گفته ام تو را خواسته ام آه ای رویای گمشده هر کجا هستی جمعه ات به خیر #نیکی_فیروزکوهی @amiralichannel
اَميرعلى قِ
يكيو دوست داشتم اونقدر بهش فكر كردم كه تصورى كه ازش داشتم از خود واقعيش سبقت گرفت بعدها.. ديگه خودشو دوست نداشتم. تصور ذهنى خودمو دوست داشتم! مریلین مونرو @amiralichannel
اَميرعلى قِ
خیلی خوبه خیلی خوبه که عقربه های ساعت اینوری می چرخن یه لحظه فکر کن عقربه ها بر عکس می چرخیدن، اون وقت ما با یک جر و بحث الکی با هم آشنا می شدیم و بعدش کلی خاطره دو نفره داشتیم، کلی جاها رو می گشتیم، کلی حرف می زدیم و ناگهان حس می کردیم به هم علاقه مندیم آخر سر هم با یه لبخند زیبا از هم جدا می شدیم با این که بعد از یه دعوا با هم آشنا بشیم می تونم کنار بیام، اما این که به هم لبخند بزنیم و جدا بشیم خیلی وحشتناکه الکی نیست که عقربه های ساعت اینوری می چرخن روزبه_معین @amiralichannel
اَميرعلى قِ
ناسا مجموعه صدا هایی را که "خارج از جو زمین" رکورد کرده تحت عنوان Symphonies of the Planets روانه بازار کرده و تا کنون پنج ولوم آن پخش شده و در سایت های معتبر بفروش میرسد. گفته میشود در ضبط و تنظیم این آهنگ ها از هیچ ساز یا افکت خاصی بهره گرفته نشده و تمام این صداها زمزمه سیارات کهکشان راه شیری میباشد
اَميرعلى قِ
● بریده ای از یک کتاب سفر هرگز پایان ندارد، فقط مسافرانند که به پایان می رسند، اما حتی آنها هم می توانند به سفر در خاطرات شان ادامه دهند، با به یاد آوردن ها، با داستان ها ... وقتی مسافر روی شن نشست و گفت "دیگر چیزی برای دیدن نمانده"، می دانست این طور نیست. انتهای یک سفر، فقط شروع سفری دیگر است. باید آنچه را بار اول ندیده ای ببینی، آنچه را دیده ای، باری دیگر ببینی، آنچه را در فصل تابستان دیده ای، در بهار ببینی، در روز آنچه را که در شب دیده ای ببینی، درخشش خورشید را جایی ببینی که باران دیده ای ... باید سفر را از نو شروع کنی ... همیشه ... ● کتاب: نوت بوک ● نویسنده: ژوزه ساراماگو ● مترجم: مینو مشیری @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
Hurt
اَميرعلى قِ
نبودی! دیشب تا کجایِ خوابت رفتم ترسیدم! داشتم عاشقَ‌ت می‌شدم #افشین_صالحی @amiralichannel
اَميرعلى قِ
همیشه فکر می کردم آدم ها می توانند در خیال هم عاشق هم بشوند بدون آن که حتی یک بار دست یکدیگر را لمس کنند .. ولی بعد همه چیز ذره ذره عوض شد تازه فهمیدم که یک زنم .. یواش یواش حواسم درگیر شد به دیدنش عادت کردم باید او را در کنارم حس می کردم صدایش را می شنیدم باید هر بار مطمئن می شدم که او هم به همین شدت مرا می بیند و احساسم می کند حالا فکر می کنم دروغ است .. نمی شود فقط توی ذهن عاشق یک نفر شد! اگر بشود خیالات است .. ای کاش می شد با خیال یک نفر زندگی کرد ولی امکان ندارد فکر می کردم آدم ها همان طور که آمده اند می روند .. نمی دانستم که نمی روند می مانند ردشان می ماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و بروند ..! [ #فریبا_وفی ] @amiralichannel
اَميرعلى قِ
مصاحبش تو آپارات رو حتما ببينيد #رفيق
اَميرعلى قِ
حرف مردم بافتنی ست، یکی زیر، یکی رو...گفتم ت که، نه به زیر و روی بافتنی حرف مردم کاری دارم، نه به پشت و روی سجل ت...زیاد تو زندگی خطا کرده‌ام، خیلی بیشتر از تو، برای همین با آدم خطاکار راحت‌ ترم. آدمی که یک‌ بار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئن‌ تر از آدمی که تا به‌ حال پاش نلغزیده...این حرف سنگین است ، خودم هم میدانم. خطا نکرده، تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آکبند درآمد، فلزش معلوم می شود اما فلز خطا کرده رو است، روشن است ، مثل این کف دست، کج و معوج خطش پیداست. از آدم بی‌خطا می‌ترسم، از آدم دوخطا دوری می‌کنم، اما پای آدم تک‌خطا می‌ایستم #رضا_امیرخاني @amiralichannel
اَميرعلى قِ
زنانگی یعنی اینکه گوشی تلفن را برداری و برای جایی رفتن از کسی اجازه بگیری نه که عهد قجر باشد، نه که اجازه ات دست خودت نباشد، یک وقت هایی آدم دلش می خواهد اجازه اش را بدهد دست کسی تا دلش قرص شود که مهم است برای کسی! این روزها که بی اجازه و به اختیار می زنم بیرون انگار بی کَس ترین زن عالمم...! #پریسا_زابلی_پور @amiralichannel
اَميرعلى قِ
رو يه مجموعه ي برفي دارم كار مي كنم كه اديتش خيلي سخت و زمانبر شده..
اَميرعلى قِ
به خانه می رفت، با کیف و با کلاهی که بر هوا بود. - چیزی دزدیدی؟! مادرش پرسید. - دعوا کردی باز؟! پدرش گفت. و برادرش کیف اش را زیر و رو می کرد، به دنبال آن چیز که در دل پنهان کرده بود. تنها مادربزرگش دید، گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش و خندیده بود ... #حسین_پناهی @amiralichannel
اَميرعلى قِ
با تو حرف مي‌زنم از تو حرف مي‌زنم از اعماق خويش مي‌دانم که جوابي نخواهي داد چطور مي‌تواني جواب مرا بدهي وقتي بسياري تو را صدا مي‌کنند من تنها از تو اجازه مي‌خواهم تا منتظر بمانم اين‌جا و اين‌که براي من نشانه‌اي بفرستي در اعماق من از خويش قونار اکلوف محسن عمادي @amiralichannel
اَميرعلى قِ
و یک روز فهمیدیم «عزیزم» نام کوچک هیچ‌کداممان نیست و شام خوردن زیرِ نور شمع چشم‌هایمان را کم‌سو می‌کند سقف بهانۀ مشترکی بود که باید از هم می‌گرفتیم و تاریکیِ موّاجِ خانه را به دو نیم می‌کردیم تاریکی از دیوارهای شیشه‌ای نشت کرده بود و ما دو حبابِ کنار هم بودیم که می‌ترسیدیم هنگامِ یکی شدن نبینیم کداممان نابود می‌شود. #لیلا_کردبچه @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
🔸آهسته آهسته ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻋﻘﺐ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﻫﯿﭽﮑﺲ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﺳﻘﻮﻁ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﻭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ، ﺭﻧﮓ ﻋﻮﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ، ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺷﮑﻞ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻮﺫﯾﺎﻧﻪ ﻭ ﭘﺎﻭﺭﭼﯿﻦ ﺭﺧﻨﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻗﺪﻡ ﺍﻭﻝ ﺭﺍ، ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺣﺬﻑ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ، ﺷﮏ ﻣﮑﻦ ﮐﻪ ﻗﺪﻡ ﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﺭﺍ ﺷﺘﺎﺑﺎﻥ ﺑﺮ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﺍﺷﺖ. 🔹ﻧﺎﺩﺭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻤﯽ @amiralichannel
اَميرعلى قِ
- محمد قاضی که از روی یک علاقه کودکی زبان فرانسه را فرا گرفت، در طول 50 سال ترجمه آثار ادبی، نزدیک به 70 اثر را ترجمه کرد اما «شازده کوچولو» جايگاه ویژه‌ای دارد و قاضی خاطره خواندنی از آن دارد. داستان آشنان شدن من با کتاب «شازده کوچولو» داستان شیرینی است. آن هنگام که در اداره حقوقی وزارت دارایی به خدمت مشغول بودم، یکی از دوستان با ذوق و با سواد که تحصیلاتش را در فرانسه انجام داده بود و زبان فرانسه را خوب می‌دانست، روزی در اداره به من گفت کتابی از فرانسه برایش رسیده است که بسیار شیرین و جذاب است و از خواندن آن کلی لذت برده است، به حدی که علاقه‌مند شده است و خیال دارد آن را به فارسی ترجمه کند. من خواهشم کردم که اگر ممکن است آن را چند روزی به من امانت بدهد تا من نیز آن کتاب مورد پسند وی را بخوانم و سپس به او برگردانم. او با لطف و محبتی که به من داشت پذیرفت و روز بعد کتاب را آورد و برای مدت یک هفته به من سپرد که پس از آن حتما کتاب را به او برگردانم. تشکر کردم. وقتی به عنوان پشت جلد کتاب نگریستم، دیدم نام کتاب شازده کوچولو و اثر نویسنده‌ای به نام آنتوان دو سنت اگزوپری است. بار اول بود که با چنین کتابی برخورد می‌کردم. قول دادم که در ظرف همان یک هفته آن را بخوانم و سپس به او پس بدهم. آن وقت، که سال 1333 بود، منزل من در خیابان امیریه، در چهارراه معزالسلطان واقع بود. از اداره که به خانه برمی‌گشتم، در میدان توپخانه، سوار اتوبوس می‌شدم و یکراست می‌رفتم در آن چهارراه پیاده می‌شدم و به خانه‌ام که در سیصد قدمی آنجا بود می‌رسیدم. آن روز با کتاب دریافتی پس از تعطیل اداره، طبق معمول به توپخانه رفتم و سوار اتوبوس شدم و در همان جا، که در کنار پنجره نشسته بودم، کتاب را گشودم و شروع به خواندن کردم. چند صفحه‌ای که پیش رفتم به راستی آن قدر کتاب را جالب توجه و شیرین و دلنشین یافتم که اصلا متوجه نشدم کی اتوبوس از مسافر پر شد و کی به راه افتاد؛ و فقط وقتی به خود آمدم که به انتهای خط، یعنی به ایستگاه راه‌آهن رسیده بود و شاگرد شوفر خطاب به من که تنها مسافر مانده در اتوبوس بودم گفت: آقا اینجا ته خط است، چرا پیاده نمی‌شوید؟ سرم را از روی کتاب برداشتم و اعتراض کردم که: ای آقا، من می‌خواستم در چهارراه معزالسلطان پیاده شوم، چرا حالا به من می‌گویید؟ گفت: آنجا هم اعلام کردیم که چهارراه معزالسلطان است دو، سه نفری پیاده شدند ولی شما پیاده نشدید. لابد در آنجا هم مثل حالا سرتان با کتاب گرم بود و نفهمیدید. دیدم حق با او است، ناچار پیاده شدم و بیش از یک کیلومتر راه را پیاده رفتم. باری، کتاب شازده‌کوچولو را چندان زیبا و جالب توجه یافتم که دو روزه قرائت آن به پایان آوردم و تصمیم گرفتم که با توجه آن بپردازم. البته، دوست بنده نیز اظهار علاقه به ترجمه آن کرده بود، ولی چون تا به آن دم نه کتابی ترجمه کرده و نه چیزی با نام او به چاپ رسیده بود که مردم او را بشناسند و با نامش آشنا باشند، من حرفش را جدی نگرفتم و شروع به ترجمه کتاب کردم. هفته موعود به پایان رسید و او کتابش را از من خواست. من، به عذر این که گرفتاری‌های خانوادگی مجال نداده است کتاب را به پایان برسانم و اکنون به نیمه‌های آن رسیده‌ام، خواهش کردم که یک هفته دیگر هم به من مهلت بدهد. او اعتراض کرد و جدا کتابش را خواست؛ ولی، چون من اصرار ورزیدم، پذیرفت و تاکید کرد که دیگر مهلت تمدید نخواهد شد و باید حتما در آخر هفته کتابش را به او پس بدهم. من، بی‌آن که بگویم به ترجمه آن مشغولم، قول دادم که حتما تا آخر هفته کتاب را پس خواهم داد و دیگر همه وقت خود را صرف ترجمه آن کردم تا در پایان دوازده روز دیگر کارم به پایان رسید. آن وقت کتاب را بردم و پس دادم دوستم با این که از خلف وعده من کمی دلگیر شده بود خوشحال کردم. ولی وقتی گفتم که آن را ترجمه هم کرده‌ام سخت مکدر شد و گفت: من خودم می‌خواستم این کار را بکنم، شما به چه اجازه‌ای و به چه حقی چنین کاری کرده‌اید؟ من که کتاب را برای ترجمه به شما نداده بودم. گفتم:‌شما که تا به حال به کار ترجمه دست نزده‌اید، و من به همین جهت حرفتان را جدی نگرفته بودم. به هر حال، اگر از یک کتاب دو ترجمه در دست باشد مهم نیست و عیبی نخواهد داشت. اگر هم موافق باشید من حاضرم ترجمه کتاب را به نام هر دو مان اعلام کنم و ضمنا ترجمه خودم را هم به شما بدهم که، اگر با هر جای آن موافق نباشید، به سلیقه خودتان آنجا را عوض کنید و سپس بدهید تا کتاب به نام هر دومان چاپ شود. گفت: خیر، من می‌خواستم فقط به نام خودم آن را ترجمه کنم و دیگر شازده کوچولو برای من مرده است. خندیدم و گفتم: اگر برای شما مرده است، من او را برای همه فارسی زبانان زنده کرده‌ام. @amiralichannel
اَميرعلى قِ
عمیق ترین روزهایم را میگذرانم لایه اول ابرها لایه دوم آلودگی هوا لایه سوم ساختمان های بلندقامت لایه چهارم سیم های ستون های برق و لایه ششم من و من و دوباره من دلخوشیهایم را دود میکنم خندهایم را درگوش سیگارم میگویم دردل ها و گریه ها اصلا خوشی من بعد از اخرین پک فک کردن به آغاز پک زدن سیگار دوباره ام هست سیگار دوم سیگار سوم و و و سیگارها شاید لایه پنجم را من تشکیل دادم #ناشناس @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
از کودکی بیرون می آییم، بی آنکه بدانیم جوانی چیست، ازدواج می کنیم، بی آنکه بدانیم متاهل بودن چیست، و حتی زمانی که قدم به دوره ی پیری میگذاریم، نمی دانیم به کجا می رویم:سالخوردگان، کودکان معصوم کهنسالی خویش اند . از این جهت، سرزمین انسان سیاره ی بی تجربگی است. #میلان_کوندرا @amiralichannel
اَميرعلى قِ
اتاق در من راه مى رود شهر دائم پشت در ايستاده و پنجره باز بسته است. تو با كدام خيابان قدم مى زنى كه اين همه ماشين بغض مى كنند؟ برگرد! خانه از نبودنت به متروكه گى افتاده هر شب با يك غريبه مى خوابد... #كامران_رسول_زاده @amiralichannel
اَميرعلى قِ
بعضي عكس ها، جداً حال آدم رو خوب مي كنن
اَميرعلى قِ
یکی می گفت باید انقدر سرتو گرم کنی به چیزای عجیب و غریب به داستانای پیش پا افتاده باید دورتو شلوغ کنی از آدمایی که می دونی هیچوقت برات مهم نمیشن که عاشقی یادت بره .. باید چشماتو ببندی رو خیلی چیزا باید چشماتو باز کنی رو خیلی چیزا که جای اشک با لبخند، جای لبخند با پوزخند جوری عوض شه که تصویر واضحی ازت تو ذهن کسی نباشه هیچ .. باید انقدر خوب نشونیه زخمای قلبتو از حفظ شی که وقتی دلتنگی میاد سراغت بی معطلی دستشو بگیری و پرتش کنی بیرون .. باید صبح، خیلی زود پاشی که شب، دست هیچ رویایی به سَرِ گذاشته رو بالشت نرسه مگه خواب .. باید کار کنی باید جوری این تنِ عاصی رو خسته کنی که شبا وقتی می اُفته تو رختخواب حتی اگرم بخواد نا نداشته باشه دلش بغل بخواد .. باید از خودت کار بکشی، اضافه کاری .. یه جاهایی از زندگی اردوگاهه اجباریه خیلی چیزا ممنوعه، مثل عشق تو ام که یه مجرم سابقه دار .. باید برای یه مدت نامعلوم پایِ حکمِ تبعیدتو خودت امضا کنی ... [ #پریسا_زابلی_پور ] @amiralichannel
اَميرعلى قِ
هیچ می دانی عکس هایی که از خودت می فرستی برایم پراسترس ترین اتفاق زندگی منند؟ عکس هایی که یکی پس از دیگری در حافظه ی گوشی سیو می کنم بی آنکه درست نگاهشان کنم .. حتی در خاطرم نمانده که توی آن عکس برفی شال گردن انداخته بودی یا نه .. یا توی آن عکس ظهرِ تابستانی ات عینک دودی به چشم داشتی یا نداشتی .. فقط به طرز احمقانه ای خودم را عذاب می دهم که حالا که من این عکس ها را نینداخته ام .. نکند عکاس او باشد؟ #نفیسه_سادات_موسوی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
مجموعه اي كه امشب آپ كردم از نتايج گشت و گذار با گروه خوب پلتفرم بود. ممنونم از پدرام عزيز براي اين عكس جالب. Instagram: Amir.ali_gh
اَميرعلى قِ
هر کسی عشق را با زبان خود بیان میکند... دارکوب، میکوبد پیکاسو، میکِشد باباطاهر، میمیرد قناری، میخواند هیتلر، میکُشد آهو، می دوَد هیچکاک، می نویسد خدا...میبخشد. ولی من٬در سکوتی محض فقط میروم... #رضا_علیزاده @amiralichannel
اَميرعلى قِ
تو را می خواهم برای پنجاه سالگی شصت سالگی هفتاد سالگی تو را می خواهم برای خانه ای که تنهاییم تو را می خواهم برای چای عصرانه تلفن هایی که می زنند و جواب نمی دهیم تو را می خواهم برای تنهایی تو را می خواهم وقتی باران است برای راهپیمایی آهسته ی دوتایی نیمکت های سراسر پارک های شهر برای پنجره ی بسته و وقتی سرما بیداد می کند تو را می خواهم برای پرسه زدن های شب عيد نشان كردن يك جفت ماهی قرمز تو را می خواهم برای صبح برای ظهر برای شب برای همه ی عمر . (نادر ابراهيمي) @amiralichannel
اَميرعلى قِ
هیچ می دانی عکس هایی که از خودت می فرستی برایم پراسترس ترین اتفاق زندگی منند؟ عکس هایی که یکی پس از دیگری در حافظه ی گوشی سیو می کنم بی آنکه درست نگاهشان کنم .. حتی در خاطرم نمانده که توی آن عکس برفی شال گردن انداخته بودی یا نه .. یا توی آن عکس ظهرِ تابستانی ات عینک دودی به چشم داشتی یا نداشتی .. فقط به طرز احمقانه ای خودم را عذاب می دهم که حالا که من این عکس ها را نینداخته ام .. نکند عکاس او باشد؟ #نفیسه_سادات_موسوی @amiralichannel
اَميرعلى قِ
بارها دوستت داشتم بارها از نو عاشقت شدم بارها تو را خواستم از خدای خودم از آسمانِ این شهر از هر کسی‌ که ممکن بود گمشده باشد از هر کسی‌ که ممکن بود گم کرده‌ای داشته باشد اگر فردا بیایی با آدمی‌ چنان سرشار از عشق که از شوقِ آغوشی که نیست چنین دیوانه وار می‌‌نویسد چه خواهی‌ کرد با غریقی که چشمانش پر از جای خالی‌ توست چه خواهی‌ کرد اگر فردا بیایی با خودم، با خدایی که بارها و بارها راندمش، چه خواهم کرد؟ نیکی‌ فیروزکوهی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
مجموعه ي جديد آپلود شد. Instagram: Amir.ali_gh
اَميرعلى قِ
گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت‌ترش می‌کنیم. گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش می‌کنیم گاهی خیلی چیزارو داریم اما محو تماشای نداشته‌هامون میشیم. گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش می‌کنیم. گاهی میشه بخشید اما با انتقام ادامش میدیم. و گاهی… گاهی… گاهی… تمام عمر اشتباه میکنیم و نمی‌دونیم یا نمی‌خوایم بدونیم! کاش بیشتر مراقب خودمون، تصمیماتمون و گاهی، گاهی‌های زندگیمون باشیم. کاش یادمون نره که فقط: یکبار زنده‌ایم و زندگی می‌کنیم، فقط یکبار ... @amiralichannel
اَميرعلى قِ
در واقع لازم نیست که به سوالات جواب دهید. فقط مطلب را بخوانید و متوجه نکته آن خواهید شد 1- پنج نفر از ثروتمندترین افراد دنیا را نام ببرید. 2- آخرین پنج برنده جایزه مسابقه "Heisman trophy" را نام ببرید. 3- ده برنده جایزه نوبل را نام ببرید. 4- آخرین دوازده نفر برنده آکادمیک بهترین بازیگر را نام ببرید. 5- آخرین برنده بهترین سریال دنیا را نام ببرید. چطور جواب دادید؟ نکته این است که هیچ کس از ما نویسندگان سرمقاله روزنامه دیروز را بخاطر نمی آورد. اینها اشخاص دسته دو در رسیدن به اهداف نیستند. آنها در زمینه خودشان بهترین هستند. اما تشویقی وجود ندارد. جایزه ها کم رنگ می شوند. دست یابی ها فراموش می شوند. مدارک اعطایی به وسیله صاحبان آن سوزانده می شوند. حالا یک آزمایش دیگر، ببینید که اینها را چگونه جواب خواهید داد: 1- چند نفر از معلمین خود را که شما را در مدرسه کمک کردند نام ببرید. 2- سه نفر از دوستان خود را که در مشکلات شما را یاری رساندند نام ببرید. 3- پنج نفر که به شما چیز با ارزشی را یاد دادند نام ببرید. 4- به چند نفر فکر کنید که در شما احساس شکر گزاری خاصی پدید آوردند. 5- به چند نفر فکر کنید که با آنها وقت گذراندن برای شما لذت بخش است. ساده تر؟ نکته آموزنده: کسانی که در زندگی شما تاثیر گذار بودند، کسانی نیستند که بالاترین مدرک را دارا هستند. بیشترین ثروت، یا بیشترین جوائز... آنها بطور ساده کسانی هستند که بیشترین مواظبت را انجام می دهند. منبع : http://dastanekhoondani.blogfa.com @amiralichannel
اَميرعلى قِ
هر آدمی باید در مخاطبین ِ تلفن همراه خود شماره ای داشته باشد که هر وقت دلش گرفت اسمش را مرتب نگاه کند و دلش بلرزد ... شماره اش را بگیرد حتی اگر جواب نمیدهد حتی اگر اپراتور بی انصاف بگوید "دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است ، لطفا بعدا ..." و هی بعدا و بعدا شماره اش را بگیرد ... تلفن های همراه فقط به همین درد میخورند ... هر آدمی باید در تلفن همراه خود پیامکی داشته باشد که بعد از گذشتن مدتها از دریافت آن هر شب و هر شب آن را بخواند و جوابش را در دلش بدهد که "من هم دوستت دارم ... کاش باور کنی که دوستت دارم" حتی اگر خوب بداند که خیلی وقت است از تاریخ انقضای این دوست داشتن هایشان گذشته ... سخت ترین انتظارها انتظار تماس یا پیامک از کسی ست که گاه فراموش میکند این تلفن لعنتی به چه دردی میخورد ... #صادق_الوند @amiralichannel
اَميرعلى قِ
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی مولانا @amiralichannel
اَميرعلى قِ
من یاد گرفته ام که هیچ فرقی نمی‌کند چه قدر خوب و وفادار باشم، زیرا همیشه کسانی هستند که لیاقتش را ندارند! من آموخته‌ام کسانی را که دوستشان دارم، خیلی زود از دست می‌دهم و کسانی را که بود و نبودشان برایم اهمیتی ندارد، همیشه در کنارم خواهم داشت! ولی هرگز فلسفه‌ی هیچکدامشان را درنیافتم. فراتر از بودن، کریستین بوبن @amiralichannel
اَميرعلى قِ
http://www.khabaronline.ir/detail/503726/sport/other-sports
اَميرعلى قِ
تو همه ي رابطه ها پاي يه آهنگ هميشه در ميونه. تصادفي باهم تو يك زمان يه آهنگ رو دانلود مي كنين متوجه اين قضيه از طرف همديگه ميشين "ا تو ام اين آهنگو دوست داري خيلي؟" بيشتر كه ميگذره بيشتر كه وابسته ميشين به هم اين آهنگ براتون عزيز تره.. انگار نقطه عطف شما دو تا باهم ديگست، انگار داستان زندگي شما دو تاست دقيقا! آشتيتون ميده تو دعواها لبخند ميزنين باهاش وقتي خيلي غير منتظره پخش ميشه از جايي حتي تو پارك! همين آهنگ از يه جايي به بعد، براي يكي گريه ست و براي يكي فقط يه آهنگ! از يه جايي به بعد وقتي آدما بيشتر خود واقعيشون رو نشون ميدن، خاطره ها ميرن سمت كسي كه بيشتر عاشق بوده و هست. تو هر رابطه يه آهنگ هست كه براي يكي گريه ست با لبخند و براي يكي فقط يه آهنگ. . #اميرعلي_ق
اَميرعلى قِ
کاش امروز اتفاق قشنگی می افتاد. مثلا کمی نگرانم می‌شدی! یا اصلا زنگ می‌زدی و می‌گفتی "دوستت دارم" #بهنام_محبی_فر @amiralichannel
اَميرعلى قِ
تا تو زندگي آدما نباشي، نميتوني در موردشون قضاوت كني.. نميتوني تصور كني چي بهشون گذشته با چه مشكلاتي دست و پنجه نرم مي كنند..
اَميرعلى قِ
ديروز سمت بهارستان بودم، وارد يك موزه شديم كه پر از مجمسه هاي جالب بود. متوجه شدم خالق اين آثار جالب، استاد جهانگير ارجمند هستند.
اَميرعلى قِ
رابطه ها را باید تا زد! رابطه ها را باید تا زد لای اولین کتابی که به هم هدیه دادیم گذاشت و بست و بست نشست بر بالین تنهایی انسان لالایی خواند #مهدیه_لطیفی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
چقدر خوب بود اين.
اَميرعلى قِ
https://instagram.com/p/BBNdz1EJJ22/
اَميرعلى قِ
IF YOU CAN DREAM IT YOU CAN DO IT
اَميرعلى قِ
#برشی_از_یک_کتاب از کتاب: عامه‌پسند مردم تمام عمرشان انتظار می‌کشیدند. انتظار می‌کشیدند که زندگی کنند،‌ انتظار می‌کشیدند که بمیرند. توی صف انتظار می‌کشیدند تا کاغذ توالت بخرند، توی صف برای پول منتظر می‌ماندند و اگر پولی در کار نبود سراغ صف‌های درازتر می‌رفتند، صبر می‌کردی که خوابت ببرد و بعد هم صبر می‌کردی تا بیدار شوی. انتظار می‌کشیدی که ازدواج کنی و بعد هم منتظر طلاق گرفتن می‌شدی. منتظر باران می‌شدی و بعد هم صبر می‌کردی تا بند بیاید، منتظر غذا خوردن می‌شدی و وقتی سیر می‌شدی باز هم صبر می‌کردی تا نوبت دوباره خوردن برسد، توی مطب روان‌پزشک با بقیه‌ی روانی‌ها انتظار می‌کشیدی و نمی‌دانستی آیا تو هم جزء آنها هستی یا نه. چارلز بوکوفسکی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
ﻧﺎﻥ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺑﯿﺎ ﺩﺭﯾﺎﻧﻮﺭﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺧﯿﺴﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﺖ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ ﺷﯿﺮ ﮔﺮﻡ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺳﮑﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﻮﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺯﺩﻩ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺒﻨﺪﻡ.. #ﺳﺎﺭﺍ_ﻣﺤﻤﺪﯼ_ﺍﺭﺩﻫﺎﻟﯽ @amiralichannel
اَميرعلى قِ
ميخوام چشمامو ببندم و فكر كنم تو بدون من، اصلا موجود شادي نيستي يكسره تو فكر مني تو خودتي، با كسي حرف نميزني حتي چند روزه نتونستي درست غذا بخوري چشمامو كه ميبندم، تو عجيب منو ميفهمي تو، حال الان من رو داري . اميرعلي_ق @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
قدیمی ترین عکس پرتره نابود نشده از یک زن و قدیمی ترین و در عین حال باکیفیت‌ترین عکس پرتره که متعلق به سال ۱۸۳۹ یا ۱۸۴۰ میلادی می‌باشد
اَميرعلى قِ
هرگاه ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﯽ ، ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ، ﺗﻮﺟﻪ ﻧﮑﻦ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺒﯿﻦ ﺍﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ی ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﭼﻄﻮﺭ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ (ﻟﺌﻮ ﺁﯾﮑﻤﻦ) @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
تصور می کردم تو جایگزین تمام نداشته های منی و این بزرگترین اشتباهم بود تو تمامِ آن چیزی هستی که می توانم داشته باشم یوسف_مهدوی_فر @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
می گویند برای خودت مردی شده ای از مرز می گذری بی آنکه فرمان ایست تو را بترساند مردی شده ای که نمی ترسی از گلوله های سر به هوا واز هوای روزهایی که گردباد پنجره ها را کور می کند دیگر برایم شعرننویس عاشقانه هایت را خرج تفنگی کن که رد قلب می گیرد وته مانده ی سیگارهایت را بکش بر دیوار روزهایی که دورشده ایم از هم نامه های مرا دور بیانداز نگذار جیب پیراهن ضد گلوله ات در ازدحام پرنده وباران بالا بیاورد برای من که نه می گویند برای خودت مردی شده ای #ناهید_عرجونی @amiralichannel
اَميرعلى قِ
به مردی که دیر به خانه می‌‌آید در آغوشم نمی‌‌گیرد نوازشم نمی‌‌کند شعری نمی‌‌گوید شعری نمی‌‌خواند مرا نمی‌بیند مرا نمی‌‌خواهد به مردی که دیگر مثلِ قبل دوستم ندارد بگويید با وعده‌های سالیانِ پیشِ ما چه کرده است #نیکی_فیروزکوهی @amiralichannel
اَميرعلى قِ
https://instagram.com/p/BBVgRirJJ4e/
اَميرعلى قِ
مامان نمیداند به خاطر چه چیزی زن آقاجان شد. «یک روز من را به پدرت دادند. فکر کردم لابد بابای دومم است و من باید این دفعه دختر او باشم. یک نفر یک مشت به پهلویم زد و گفت پدرت نیست، شوهرت است. ازآن به بعد هر وقت مشت میخوردم میفهمیدم اتفاق مهمی افتاده.» #فریبا_وفی #پرنده_من @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
https://instagram.com/p/BBVgNErpJ4U/
اَميرعلى قِ
دلم بهانه ی تو را دارد تو می دانی بهانه چیست؟ بهانه همان است که شب ها خواب از چشم من می دزدد بهانه همان است که روزها میان انبوهی از آدم ها چشانم را پی تو می گرداند بهانه همان صبری است که به لبانم سکوت می دهد تا گلایه ای نکنم از نبودنت #عباس_معروفی @amiralichannel
اَميرعلى قِ
هنوز هم بعد اين سال ها در خيابان كه قدم ميزنم به كفش ها نگاه ميكنم هنوز اميد ديدن دوباره ات در من نفس ميكشد اما بايد قبول كنم كه كسى ديگر آن كفش ها را نميپوشد زمان خيلى چيز ها را عوض ميكند عشقت را نه.. اما كفش هايت را چرا... #سروش_ارباب @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
"قول ميدي هيچ كسي جز من، ازت عكاسي نكنه؟" از اون روز از اون جمله از اون قول اي كه تو به من دادي از اين عكس هايي كه نميدونم كي ازت گرفته دلم گرفته. . اميرعلي_ق @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
عادي نميشه اين آهنگ، تكراري نيست هيچوقت.